حاکمان ایلخانی به دلیل حضور همراه با جبر در ایران، نیازمند مشروعیت بخشی به خود، با هر ابزار ممکن بودهاند. یکی از وجوه این مشروعیت، اثبات قدرت و تواناییبالقوه این قوم و حاکمان منتخب آنها در کشورداری و جنگاوریبوده است بنابراین در این دوره مشروعیت براساس منشاءقدرت شکل میگیرد و «قدرت» در مرکز توجه کتاب تاریخی و شاهنامهها نمایان میشود. بر این اساس نه تنها نگارش کتب تاریخی ابزاری برای مشروعیت طلبی مغولان میشود بلکه نگارگری و مصور سازی این کتب، در این مسیر بسیارموثر و کارساز افتاده است. یکی از این کتب، کتابجامعالتواریخ اثر شیخ فضلالله همدانی است که به عنوان نمونه موردی با رویکرد مفهوم قدرت فوکو مورد مطالعه قرار خواهد گرفت. فوکو با به کارگیری مفهوم گفتمان قدرت شیوهجدیدی را برای تحلیل تاریخی و اجتماعی ارائه نمود و اکنون یکی از کاربردیترین اندیشهها برای تحلیل و بررسیتبارشناسی است. در این راستا، ابتدا نظریات فوکو در مورد قدرت و گفتمان مورد واکاوی قرار گرفته و بر این مبنا تحول جایگاه قدرت در نگارههای جامعالتواریخ بررسی میشود. حال این پژوهش در نظر دارد براساس مطالعات کتابخانهای و با روش توصیفی-تحلیلی به این سوال اصلی پاسخ دهد: 1- براساس نظریه قدرت فوکو، قدرت و گفتمان حاکمان ایلخانیدر نگارههای جامعالتواریخ چگونه نمود پیدا کرده است؟ براساس این مطالعه مشخص گردید که، نمایش قدرت در هنر مغول در کتاب جامعالتواریخ در راستای مسائل سیاسی و نمایش قدرت شاه بوده است و تاریخ و هنر به عنوان ابزاریبرای نمایش قدرت در گفتمان سیاسی به کار رفته است.
بازنشر اطلاعات | |
![]() |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |