1- وزارت علوم ، r.rafieirad@tabriziau.ac.ir
2- عضو هیئت علمی فرهنگستان هنر تهران
چکیده: (3111 مشاهده)
برخی از پژوهشها دربارۀ هنر معاصر ایران، از اساس، هنرمندان نوگرای ایرانی را فاقد درک درست از هنر مدرن و برخی دیگر آنها را مقلّد معرفی کردهاند. بعضی دیگر نیز هنر مدرن ایران را وارداتی، سطحی، ظاهری و عدهای دیگر نیز ورود آن را یک ضرورت بهشمار آورده و برخی دیگر هم تلفیق اسلوبهای مدرن و سنتی را غیرممکن دانستهاند. در این میان، پژوهش الگ گرابر نشان میدهد که هنر اواخر دوران قاجار، هنری مدرن و دارای اصالت است. ازطرف دیگر، جلیل ضیاءپور، نیز، ساز و کار نقاشی اصیل و مدرن در ایران را در بیانیۀ مکتب کامل تعریف نموده است. هدف پژوهش حاضر، حصول رهیافتهای نظری نوین از طریق مقایسۀ این دو تفکر در زمینۀ هنر مدرن ایران است. پرسش این است که ضیاءپور و گرابر، چه چیزی را در جهت نوشدن هنر ایرانی، اصیل و مهم تلقّی میکنند؟ و این دو نظریه چه شباهتها و تفاوتهایی دارند؟ این پژوهش، با روش توصیفی ـ تحلیلی و تطبیقی، با تکیه بر آرای الگ گرابر چهار مؤلفه را استخراج نموده و با آرای ضیاءپور مورد مقایسه قرار داده است. نتایج حاصله نشان داد که نفی مِدیومها در مِدیوم اصلی و همچنین نفی بازنمایی برخلاف نظر گرابر، در نظر ضیاءپور شروط مهمی برای اصیل و مدرنبودن نقاشی محسوب میشوند. ضیاءپور به تأملات دقیق در کارکرد عوامل ترکیببندی با تکیه بر زبان اختصاصی هنر معتقد است، اما گرابر شیوۀ انتزاع در هنر اصیل و مدرن را غریزی و فقدان این تأملات میداند. تنها مورد مشترک در این دو منظر، گسست از سنت، پذیرش مدرنیته و گشودن راههای جدید است.
نوع مطالعه:
پژوهشي |
موضوع مقاله:
مبانی نظری هنر اسلامی دریافت: 1399/1/24 | پذیرش: 1401/7/11 | انتشار: 1401/9/21